کد خبر : ۱۸,۹۹۲
دماغم را ارتودنسی میکنم و فجری‌ها را حلال نمی‌کنم،می‌خواستند خرابم کنند
  • سوژه مصاحبه این شماره ما، دو مهاجم سرعتی و گلزن نفت تهران بودند که با گل‌های خود، نفت را به بالای جدول رسانده و حسین فرکی را خوشحال کردند. یک خط حمله کاملاً شیرازی با حضور «مجتبی زارعی و ایمان موسوی». مجتبی بدون‌شک یکی از شیرین‌ترین فوتبالیست‌‌های ایران است که مدام سوتی می‌دهد و جنبه بالایی برای شوخی با بازیکنان دیگر دارد. ایمان کمی جدی است ولی در شوخی کردن کم نمی‌آورد! این دو نفر در یک آپارتمان زندگی می‌کنند و مثل برادران دوقلو همیشه در کنار هم هستند گرچه از لحاظ ظاهری هرگز نمی‌توان این دو را با هم مقایسه کرد. مجتبی هم شوخی می‌کند که نسبت به ایمان، احساس پدری دارد!
    *مجتبی زارعی مدعی است تو را مانند پسرش دوست دارد. یعنی رابطه شما تا این حد نزدیک است؟
    موسوی‌‌: بله ما واقعاً همدیگر را دوست داریم و چون در یک خانه زندگی می‌کنیم و مجتبی بزرگ‌تر از من است، مانند پدر خانه او را دوست دارم.
    زارعی‌‌: منظور من این نبود که ایمان واقعاً پسرم است چون هنوز خدا به من فرزندی نداده که بدانم داشتن پسر چقدر شیرین است اما واقعاً ایمان مثل پسر یا برادر کوچک‌تر من است!
    *زندگی در یک خانه برای دو بازیکن لیگ حرفه‌ای چگونه است؟
    موسوی‌‌: همه چیز زمان خاص خودش را دارد. ما با هم غذا می‌خوریم، با هم بیرون می‌رویم و در یک ساعت مشخص می‌خوابیم. مشکلی هم نداریم.
    زارعی‌‌: همه چیزمان یکی است. معمولاً با ماشین شیک ایمان بیرون می‌رویم و من بی‌‌ام دبلیو‌ام را در پارکینگ می‌گذارم تا آسیبی نبیند!
    *مجتبی، مردم تو را پشت فرمان آن بی‌ام دبلیوی شیک می‌بینند، تعجب نمی‌کنند؟
    زارعی‌‌: اوایل خیلی نگاه می‌کردند اما دیگر برای همسایه‌هایم عادی شده که با بی‌ام دبلیو بروم و بیایم! ایمان هم BMW خریده اما هنوز به ایران نرسیده و چند ماه دیگر می‌رسد. البته قبلاً از همین BMW محمد پروین هم داشت و کسی تعجب نمی‌کرد.
    موسوی‌‌: اینکه چیزی نیست، مجتبی چنان خوش‌تیپ می‌گردد و آنقدر به خودش اودکلن می‌زند که باعث تعجب خود من هم هست!
    *چرا سرمایه‌ات را جای دیگری نسپردی و ماشین خریدی؟
    زارعی‌‌: جای دیگری هم به اندازه کافی سرمایه‌گذاری کردم و چند آپارتمان در تهران و شیراز خریدم. به قول غلام پیروانی باید کمی بخورید، کمی بگذارید و کمی هم صدقه بدهید تا خدا به شما برساند.
    *مجتبی در پرسپولیس بازی کرده و مردم او را می‌شناسند اما ایمان، تو فوتبال را از کجا شروع کردی؟
    موسوی‌‌: من از مدرسه فوتبال فجرسپاسی بودم و از جوانان به بزرگسالان آمدم که غلام پیروانی مربی‌مان بود. در تیم‌های ملی پایه هم بودم که چند بازی اول حضورم در تیم جوانان آنقدر خوب کار کردم که شناخته شدم. مهم‌ترین پیشنهادم از استقلال تهران بود. پرویز مظلومی فصل قبل شخصاً با من تماس گرفت و گفت بیا استقلال. حتی 100 میلیون تومان ریختند به حساب فجر که رضایتنامه‌ام صادر شود اما با اینکه حتی یک ثانیه هم بازی نمی‌کردم ولی نگذاشتند به استقلال بروم. در تمام بازی‌ها به حالت تمسخرآمیزی پشت دروازه خودم را گرم می‌کردم اما اجازه بازی نداشتم. فقط می‌خواستند مرا اذیت کنند. من ماندم در فجر ولی چندین پیشنهاد دیگر هم داشتم. قرار بود همان فصل قبل به نفت تهران بیایم ولی باز هم نگذاشتند. پارسال از امسال هم آماده‌تر بودم ولی به‌هر‌حال با پایان فصل خیلی زود به نفت تهران آمدم. واقعاً تیم خوبی است و مربی بسیار بزرگی دارد.
    *اگر به استقلال می‌آمدی، راه صدساله را یک شبه طی می‌کردی.
    موسوی‌‌: بله همین‌طورمی‌شد. در یک تورنمنت به نام جام ملت مقابل استقلال و نفت تهران با پیراهن فجر بازی کردم و به هر دو تیم گل می‌زدم ولی این‌طور بود. خیلی از دست کلانتری ناراحتم چون فیکس تیم امید بودم اما در باشگاهم بازی نمی‌کردم. آنها حتی دوست نداشتند من به تیم امید و اردوهایش بروم ولی شبانه چمدانم را می‌بستم و می‌رفتم اردوی تیم‌ملی. باشگاه فجر می‌خواست مرا خراب کند ولی زورشان نرسید.
    *تا به حال 8 گل زدی و آقای گل لیگ هستی اما الان در لیست تیم‌ملی نیستی. نظرت چیست؟
    تنها باری که به تیم‌ملی دعوت شدم، دو، سه جلسه تمرین کردم اما متأسفانه به‌خاطر آنفلوآنزایی که داشتم، نتوانستم به خوبی گذشته عمل کنم. بعد هم بازی با ملوان داشتیم که من هت‌تریک کردم غافل از اینکه کارلوس کروش در استادیوم است. خیلی خوشحال بودم و فکر می‌کردم چون 22 سالم است و 8 گل در لیگ‌برتر زدم حتماً دعوت می‌شوم ولی متعجب و ناراحت شدم. باید بیشتر کار کنم.
    زارعی‌‌: ایمان بازیکن زحمتکشی است که تلاش سایر بازیکنان را به گل تبدیل می‌کند. من به او لقب «تانک» را دادم! هم دوندگی خوبی دارد، هم از قدرت بدنی بالایی برخوردار است و هم می‌تواند مدافع مستقیمش را دریبل کند. او تانک ایران است.
    موسوی‌‌: همین 8 گلی که برای نفت تا اینجای کار زدم را ببینید. 4 گل با سر بود و 4 گل با پا. برایم فرقی نمی‌کند که چطور گلزنی می‌کنم، فقط دوست دارم گل بزنم.
    *از نفت تهران بگویید. اصلاً چرا شما در بالای جدول هستید؟
    موسوی‌‌: تیم ما باشخصیت است و جایگاه اصلی‌‌اش جزو 4 تیم بالای جدول است. من نفت را دوست داشتم فقط به‌خاطر حاج حسین فرکی. تلاش می‌کنیم بالای جدول بمانیم و بتوانیم سهمیه بگیریم.
    زارعی‌‌: فقط حاج‌حسین!
    موسوی‌‌: شاید باورتان نشود اما وقتی می‌خواستم از فجرسپاسی جدا شوم، عده‌ای می‌آمدند و می‌گفتند ما 4 ساعت با موتور از شهرستان‌های دور به شیراز آمدیم تا بازی تو را ببینیم و حق نداری به تیم دیگری بروی اما من نمی‌توانستم در جایی بمانم که فرصت بازی نداشته باشم. مردم گریه می‌کردند، باور می‌کنی؟ مشکل‌مان هم مالی بود. آنها می‌خواستند مرا بدون پول در فجر نگه دارند. از دسته سه کشور بازیکن می‌آوردند و به او پول می‌دادند اما به من پیشنهاداتی می‌دادند که باور کردنش سخت است.
    *ایمان فکر می‌کنی تا آخر فصل چند گل می‌زنی؟
    تمام تلاشم این است که 24 گل بزنم. هدفم گلزنی بیشتر از عدد 20 است.
    *زندگی با مجتبی زارعی چطور است؟!
    موسوی‌‌: مجتبی رفیق 15 ساله من است. من مدرسه فوتبال که بودم او همیشه می‌آمد تا بازی‌ام را ببیند.
    زارعی‌‌: قبل از اینکه بیاییم در فوتبال، رابطه خانوادگی با هم داشتیم. یک روز خبرورزشی عکس ایمان موسوی را چاپ کرد به عنوان یکی از بازیکنان برجسته تیم‌ملی جوانان. من هم آن روزنامه را به آقاغلام (پیروانی) نشان دادم و گفتم ببین این بازیکن آینده‌داری است. آقاغلام گفت‌‌: راست می‌گی؟! من هم گفتم دروغ ندارم بگویم. نه اینکه بیارمش به فجرسپاسی بلکه فقط به پیروانی پیشنهاد دادم او را ببیند. در شیراز قدرش را ندانستند و حالا من او را تقدیم کردم به نفت تهران! ایمان خیلی زجر و ستم در زندگی‌اش کشیده درست مثل من.
    *مجتبی تو چه شد که به فوتبال آمدی؟
    زارعی‌‌: من می‌خواستم بروم سربازی که آقاغلام را دیدم و او گفت بیا فجرسپاسی بازی کن! البته قبل از آن کشتی، دو و میدانی و وزنه‌‌برداری کار می‌کردم. خیلی دیر وارد فوتبال شدم اما همه زندگی‌ام را مدیون غلام پیروانی و محمد عباسی هستم.
    *تو چرا از پرسپولیس رفتی؟
    زارعی‌‌: من با آمار بسیار خوبی به پرسپولیس آمدم و در همان سال پیشنهادات خیلی خوبی داشتم اما گفتم فقط پرسپولیس. می‌خواستم باز هم بمانم با اینکه نیمکت‌نشین بودم ولی می‌توانستم حداقل دو، سه فصل دیگر در پرسپولیس بمانم. به‌هر‌حال مربیگری سلیقه‌ای است و در این تیم کسی مرا نخواست. کرانچار قبولم داشت و حتی گفت اگر باشگاه اروپایی بروم تو را با خودم می‌برم. طرفداران پرسپولیس هم به قدری به من محبت داشتند که به من لقب «فِراری» دادند. من قبلاً هم دونده بودم و سرعتم زیاد بود.
    *اگر با کریستیانو رونالدو کورس بگذاری، فکر می‌کنی کدام‌‌تان برنده شود؟
    صد‌درصد رونالدو چون مربی او «بولت» معروف و سریع‌ترین دونده جهان است. رونالدو پا به توپش هم از همه ما بیشتر است. من نهایتاً بتوانم پیکان یا پی‌کی را بگیرم. باورت نمی‌شود آنقدر دوست دارم با یک رنو پی‌کی بروم سر تمرین تا بازیکنان نفت تهران را سر کار بگذارم!
    *می‌گفتند وقتی پرسپولیس بودی و به نیمکت‌‌نشینی‌ات اعتراض کردی، کریم باقری در اتوبوس تنبیه‌ات کرد؟
    کریم باقری به قدری باشخصیت است که هرگز به کسی توهین نمی‌کند. متأسفانه در پرسپولیس آب بخوری می‌گویند چیز دیگری بود!
    *ماجرای دعوایت با محمد پروین چه بود؟
    سر یک توپ با هم درگیر شدیم و او به من گفت دهاتی! من هم گفتم معلوم است که بچه دهاتم اما تو چی؟ اگر بابات نبود، هرگز رشد نمی‌کردی!
    *از اینکه با پسر علی پروین درگیر شده بودی نترسیدی؟
    مطمئنم علی پروین خیلی بزرگ‌تر از من و محمد است که بخواهد در این دعواها وارد شود.
    *اگر علی دایی نبود و یک مربی دیگر در پرسپولیس سرمربی بود، به نظرت بازی می‌کردی؟
    زارعی‌‌: من علی دایی را خیلی دوست دارم و حتی اگر یک تیم لیگ یکی بگیرد، باز هم دوست دارم در تیمش بازی کنم. به خدا چند روز پیش هم رفته بودم به دیدنش و به دایی گفتم باید در این فصل 20 گل بزنم تا به زور خودم را بچسبانم به تیمی که تو سرمربی‌‌اش هستی! می‌دانم که دایی مرا دوست دارد ولی اطرافیانش علیه من خیلی حرف می‌زنند. آدم‌‌های خاصی بودند که علیه من حرف می‌زدند تا مرا پیش دایی خراب کنند.
    *حقیقت داشت که می‌گفتند تو را در یک پارتی گرفته‌اند؟
    نه بابا! من نبودم که، یک بازیکن دیگر بود که اتفاقاً ماشینش را هم گرفتند!
    *تو از لحاظ فوتبالی بهتری یا ایمان موسوی؟
    زارعی‌‌: صد‌درصد ایمان از من بهتر است. او ستاره جدید فوتبال ایران است.
    موسوی‌‌: ولی من مطمئنم مجتبی سطح فوتبالش بالاتر از من است و اینجا تعارف می‌کند.
    *تو گفتی علی دایی تو را دوست دارد ولی در اول فصل که با راه‌آهن تمرین می‌کردی و او سرمربی شد خیلی راحت گفت زارعی را نمی‌خواهم.
    زارعی‌‌: آن زمان من با راه‌آهن تمرین می‌کردم ولی تکلیف کادرفنی این تیم مشخص نبود که بالاخره مرا می‌خواهند یا نه. بعد که به نفت تهران رفتم، گفتند دایی سرمربی راه‌آهن شده است.
    *تو یک شادی منحصر به فرد هم داری. وقتی گل می‌زنی، دست‌هایت را طوری جلوی چشمت می‌گیری که هیچ جا را نمی‌بینی و بعد با سرعت زیادی می‌دوی! چرا؟
    زارعی‌‌: بعد از گل خیلی خوشحالم و نمی‌دانم چه‌کار می‌کنم.
    موسوی‌‌: شاید می‌خواهد بگوید چشم‌بسته هم گل می‌زند!
    *ایمان در برنامه 90 وقتی عادل فردوسی‌پور گفت «بریم چند عکس از تو ببینیم» تو فوراً گفتی عکس «چیزی» نباشه! منظورت از این حرف چه بود؟
    من زمانی که در فجر بودم یکی از مسئولین این باشگاه به جای حقوق و مبلغ قرارداد به ما پول قرض می‌داد. یک روز او آمد تا قرضش را پس بگیرد که من هم با این فرد به بگومگو پرداختیم. فکر کردم عادل می‌خواهد آن عکس را نشان دهد.
    زارعی‌‌: به ما پول می‌دادند اما نه برای قراردادمان بلکه قرضی بود و باید پس می‌دادیم! این را هم بگویم که ایمان پسر بسیار خوبی است و هیچ مشکلی ندارد. نماز امام زمان و حضرت فاطمه (س) می‌خواند و از ائمه(ع) مدد می‌گیرد. فکر نکنید گل زدن در لیگ‌برتر کار ساده‌ای است.
    *از عادت‌‌های خوب و بد مجتبی هم بگو؟
    موسوی‌‌: از زمانی که کنار مجتبی زندگی می‌کنم ایمانم به خداوند صد برابر شده است. او منظم است و وقتی تصمیم بگیرد که به رختخواب برود، همه چراغ‌ها را باید خاموش کند. حتی موبایل مرا هم خاموش می‌کند و با صدای بلند داد می‌زند‌‌: «خاموش!» در خانه ما مجتبی رئیس است هر چند من 9 صبح از خواب بیدار می‌شوم و مجتبی ساعت 12!
    *مجتبی، چرا به تو می‌گویند شولی؟!
    من در روستایی به نام شول که نزدیک شیراز است به دنیا آمدم. شغل اجدادی ما هم کشاورزی بود.
    *درست است که می‌گویند تو اکثر خانه‌های شول را خریداری کردی؟!
    نه آقا این حرف‌ها دیگر چیست. دهات ما چند خانه بیشتر ندارد و اصلاً من هم خریدار باشم، آنها نمی‌فروشند!
    *با بازیکنان شیرازی هم رابطه دارید؟
    زارعی‌‌: بله تقریباً با همه آنها در تماسیم. مثلاً وقتی دختر امیدرضا روانخواه به دنیا آمد، رفتیم منزلش. به نظرم آنقدر فوتبالیست شیرازی در لیگ‌برتر هست که می‌توانیم یک تیم بسیار پرقدرت و قلدر بسازیم. البته من نمی‌توانم مربی خوبی برای این تیم بشوم چون اعتقاد دارم تک‌تک بازیکنان تیم باید سرعتی باشند!
    موسوی‌‌: تیم شیرازی‌ها باید یک مربی بزرگ مثل شاغلام پیروانی هم داشته باشد.
    *دوپینگ هم می‌کنید؟
    زارعی‌‌: من دوپینگ کنم، در زمین بازی چپ می‌کنم!
    موسوی‌‌: مجتبی با ایمانش دوپینگ می‌کند.
    *رابطه‌‌تان با حسین فرکی چطور است؟
    موسوی‌‌: حاج‌حسین خیلی ما را دوست دارد. همه تلاش می‌کنند ولی ما سعی می‌کنیم بیشتر تمرین کنیم به‌خصوص مجتبی زارعی. ما هم آنقدر آقای فرکی را دوست داریم که با جان و دل برایش بازی می‌کنیم. به خدا دو، سه بازی بود که سرما خورده بودم ولی بازی کردم فقط به‌خاطر حاج‌حسین.
    زارعی‌‌: در تیم ما همه خوب هستند و حاج‌حسین هم همه را دوست دارد. تیم‌مان هم هیچ حاشیه‌ای ندارد چون فرکی را داریم. او اعصاب بازیکن را راحت می‌گذارد و اجازه می‌دهد تا شاگردانش با خیال راحت بازی کنند.
    *فصل پیش با پرسپولیس مقابل استیل‌آذین آن همه دعوا و درگیری شد. امسال با سوشا مکانی هم‌تیمی شدی. با هم راجع به آن اتفاقات حرفی می‌زنید؟
    زارعی‌‌: سوشا واقعاً پسر خوبی است. همه ما لذت می‌بریم در تیم‌مان او گلری می‌کند. حقش است به تیم‌ملی دعوت شود چون روحیه و تکنیک بسیار خوبی دارد. در مورد اتفاقات فصل پیش هم اتفاقاً سر بازی نفت تهران با راه‌آهن، سوشا را بردم سمت علی دایی. علی‌آقا هم سوشا را بوسید و با او گپ زد تا مشکل برطرف شود.
    موسوی‌‌: یکی از نقاط قوت سوشا ضربات ایستگاهی است. او در تمرینات کاشته‌های دیدنی می‌زند که مهارش کار هر دروازه‌بانی نیست.
    *مجتبی؛ اگر فوتبالیست نمی‌شدی، چه‌کاره می‌شدی؟
    زارعی‌‌: من بازیکن باهوشی هستم و شاید وزنه بردار یا کشتی‌گیر می‌شدم. با 70 کیلو وزن 120 کیلوگرم را یکضرب بالای سر می‌بردم! اما خوب می‌دانم اگر فوتبالیست نمی‌شدم مثل الان آدم سرمایه‌داری بودم!
    *تو واقعاً از دالیان چین پیشنهاد داشتی؟
    زارعی‌‌: یک نفر آمد و گفت می‌فرستمت دالیان. من هم گفتم می‌آیم ولی بعد فکر کردم بهتر است به تیمی بروم که دیده شوم. من فکر می‌کنم نفت تهران آینده‌دار است. ما باید واقعیت‌ها را ببینیم. شاید قهرمان نشویم اما اگر بالای جدول هم باشیم، کمتر از قهرمانی نیست. همین‌جا از آقایان علیپور، قنبر‌‌زاده و شاکرمی بابت امکاناتی که در اختیارمان قرار می‌دهند، تشکر می‌کنم.
    موسوی‌‌: من هم باید از همه زحمتکشان در باشگاه تشکر کنم. همین‌طور از پدر و مادرم و البته عمویم.
    زارعی‌‌: پسر همسایه‌‌تان یادت رفت!
    موسوی‌‌: واقعاً در فوتبال من آدم‌‌های زیادی نقش داشتند و امیدوارم استارت حرفه‌ای‌گری‌ام با حسین فرکی باشد.
    *حرفی اگر مانده می‌شنویم؟
    زارعی‌‌: تنها آرزویم این است که یک بنده خوب برای خداوند باشم و او از من راضی باشد.
    موسوی‌‌: من هم مثل مجتبی دوست دارم در تمام زندگی‌ام بتوانم خدا را از خودم راضی نگه دارم.
۱۸ مهر ۱۳۹۰ ۱۱:۴۴
خبرورزشی |

فتو فرهادی - طرح بلایند - 1200-800   تبلیغات رادکام

اظهار نظر خوانندگان

  • خواهشمند است نظر خود را تا حد ممکن به زبان فارسی بنویسید .
  • نظرات توهین آمیز ، تکراری و غیر مرتبط منتشر نخواهد شد .
  • نظرات ارسالی بعد از تایید منتشر خواهد شد.
  • مسئولیت محتوای نظرات به عهده اظهار نظر کننده و قابل تعقیب می باشد . 

تعداد کاراکتر باقیمانده: 2000
نظر خود را وارد کنید