کد خبر : ۲۰,۲۳۹
در دوران بچگی،من خیلی خجالتی بودم.هنوز هم همین طورم ولی درآن دوران آنقدر خجالتی بودم که سختم بود تا با بچه های دیگر بازی کنم
   دل پیرو37 ساله است، 18 سال در یووه توپ زده و اکنون هم عاشق این تیم است.او دوست دارد چند سال دیگر میهمان دنیای فوتبال باشد.دل پیرو در گفت و گویی اختصاصی با روزنامه ال پائیس به مرور روزهای فوتبالی اش از ابتدا، تا به اینجا و روزهای سخت زندگی پرداخته و زیدان و باجو را بهترین بازیکنانی که درکنارشان بازی کرده نامیده.
یک روز آفتابی درتورین، تمامی بازیکنان ملی پوش،دراردوهای تیم های ملی کشورهایشان هستند ولی الساندرو دل پیرو درتورین است؛او هرزمان که برای دراختیار گرفتن توپ می جنگد،باید ایستاد و اورا نگاه کرد.«الکس»اخیرا 37 ساله شده و 18 سال است که پیراهن یووه را برتن دارد.این فصل آخرین فصل حضور او درتیم تورینی است. چشم هایش با دیدن عکسی از دوران کودکی اش که در دستان ماست،برق می زند. متن گفت وگوی او باروزنامه ال پائیس را باهم می خوانیم:
یادت می آید این عکس مربوط به کجاست؟
دقیقا پشت خانه مان بود.من حتی یک سال هم سن نداشتم.از همانجا معلوم بود که می خواهم چه کاره شوم.این عکس راخیلی دوست دارم.درعصرتکنولوژی امروزی، چنین تیپ عکسهایی نمی بینیم
توپی ازدوران بچگی ات را یادگاری نگه داشته ای؟
توپ نه ولی هنوز پوسترهایی که آن موقع به دیوار اتاقم زده بودم را دارم.سه جامی هم که درتورنمنتهای تابستانی کسب کرده بودم و اولین جامهایم دررشته «پتانک»((pétanque) رشته ای فرانسوی شبیه بولینگ) بود راهم یادگاری نگه داشتم.اولین جامهایم مربوط به پتانک بود ونه فوتبال.
پتانک را دوست داشتی؟
بله؛چون درزمین تنها بودم،آخه من خیلی خجالتی بودم.هنوز هم همین طورم ولی درآن دوران آنقدر خجالتی بودم که سختم بود تا با بچه های دیگر بازی کنم
آن موقع چه پوسترهایی داشتی؟
پوسترهای یوونتوس،پوسترهای پلاتینی و دوخواننده ای که بابرادرم که اتاقمان باهم مشترک بود، آهنگهایشان را گوش می دادیم.ما آهنگهای مایکل جکسون، جنسین، یو2، دیر استریت را گوش می دادیم.یک دوچرخه افسانه ای هم دارم که از پسرعمویم به برادرم و درنهایت به من رسیده بودو بیش از 50 سال سن دارد.این دوچرخه الان هم درخانه مادرم است.فوق العاده بود.برای من مثل یک موتور بود.
ازچه نظراتی تغییر کرده ای؟
الان اعتمادبیشتری دارم و یادگرفته ام که اندکی برخجالتی بودنم غلبه کنم.ولی هنوز بچه همان سرزمین ونتو هستم؛ خیلی تو دار،خونسرد وواقع بین.
بچه که بودی، عکسهای ورزشی جمع می کردی؟
نه،چون خیلی گران بود. درخانه ما پول زیادی نداشتیم وتنها برای خریدهای روزمره مادرم پول بود. پول خرید عکسهای ورزشی راخرج دوچرخه ام می کردم.
پدرت برقکاربود و مادرت نظافتچی.اگر فوتبالیست نمی شدی،سراغ چه کاری می رفتی؟
هیچ ایده ای نداشتم.یادم می آید که یک روزدریکی از کلاسهای مدرسه،مجبوربودم شغلی انتخاب کنم ومن 3شغل انتخاب کردم:برقکار، مثل پدرم؛ راننده کامیون،چون سفرکردن را دوست دارم و آشپز،چون غذاخوردن رادوست دارم.البته رویایم این بود که فوتبالیست شوم.ولی هیچ وقت دراین باره خاطره ای ننوشتم
چه چیزی تورااحساساتی می کند؟
جدای از حضور درکنار فرزندانم (3فرزند دارم)، مسابقات ورزشی وبرخی فیلمها
آخرین رویدادورزشی ای که ازتماشایش لذت بردی چه بود؟
جام جهانی راگبی رادنبال می کردم؛ به جز بازی فینالش که درآن ساعت، جلسه تمرینی داشتیم.مراسم ابتدایی مسابقات و رژه پرچمها،مو را برتنم سیخ می کرد
ازطریق تلویزیون ورزش را دنبال می کنی؟
قطعا.هروقت که بتوانم و به من اجازه بدهند
زمانی که بچه بودی،روزی چندساعت در کوچه وخیابان بازی می کردی؟
هرچقدر که تکالیف مدرسه ام بهم اجازه می داد.درسریع ترین زمان ممکن مشقهایم را می نوشتم وتاهوا روشن بود،می توانستم در کوچه بازی کنم. وقتی تاریک می شد،به ما اجازه نمی دادندبه کوچه برمی. به همین خاطر بارها تنهادر کوچکه بازی می کردم.وقتی هواتاریک می شد، مادرم ماشین را از گاراژ خانه خارج می کرد تا در گاراژ بازی کنم.در تابستان ها اوضاع متفاوت بود و برای شام خوردن به خانه می آمدم.
مادرت چه نصیحی راهمیشه تکرار می کرد؟
مواظب باش،عرق نکنی،زیاد ندو..ومن می گفتم:« پس مامان،اگر نمی توانم بدوم،چرا بیرون بروم؟» وقتی 13 ساله شدم،او از من می خواست تا به همه مردم اعتماد نکنم
اولین کفشهایت چه بود؟
آدیداس لیتبارسکی که درروز تولدم کادو گرفتم
از چه بازیکنانی امضا گرفته بودی؟
من روی امضا گرفتن نداشتم.خیلی خجالتی بودم.نمی دانستم چطورباید این کار را بکنم.درآن موقع و درمحل زندگی ما، نه یووه ای بود و نه پلاتینی و نه گروه یو2.
ماتزولا، همیشه می گویدکه شوت زدن درایتالیا کار بدی بوده
من خودم دوست دارم شوتهای زیبارا تماشا کنم. ولی نبوغ یک بازیکن فوتبال درشوتزنی ، دفاع کردن یا گلزنی نیست، بلکه در انتخاب کار و واکنش درست است. سخت ترین چیز این است که به این فکرکنی که تیمت به چه نیازدارد.
این روزهابرای بازیابی توپ حتی حاضری زمین بخوری.چطور در37سالگی هنوز ازفوتبال لذت می بری؟
چون خودم حس نمی کنم که 37ساله ام.هنوز عاشق این چیز گرد، که نامش توپ است، هستم. بعضی وقتهاهمه کار می کنم،برای بازیابی توپ حاضرم زمین بخورم وبدوم وبدوم.فوتبال به همین چیزهازیباست.از این بابت احساس خوشبختی می کنم.
فوتبال به تو چه داده ؟
فوتبال رویای مرابرآورده کرده
فوتبال ازروی نیمکت ذخیره هاچطور است؟
بد.اکثر بازیکنانی که روی نیمکت هستند، یخ زده اند. بهتراست در زمین باشید، واقعا می گویم
برایت سخت است؟
توخودت رابرای بازی کردن آماده می کنی و دوست داری بازی کنی. اگر نتوانی،احساس خوشبختی نمی کنی.ولی دقیقا می دانم که شرایط تیم چطور است
یکی ازدوستانت دردنیای فوتبال؟
دی لیویو
برای چه گلی بیش از بقیه شادی کردی؟
گل بازی آلمان-ایتالیا درجام جهانی 2006؛ یا گل توکیو درسال 1996
قشنگ ترین لحظه فوتبال،قهرمانی درجام جهانی است؟
بله.من در32 سالگی وبعد از 14 سال بازی فوتبال این حس را تجربه کردم. گرفتن نتیجه تلاشهایت بدین ترتیب،حس فوق العاده ای به تو می دهد
کدام مدافعان بیش ازسایرین تورا به دردسر انداخته اند؟
کاناوارو،نستا و تورام.ازبازی کردن مقابل آنها واقعا خسته می شدم؛ به خاطر توانایی بالایشان
کدام ورزشگاه بیش از همه توراتحت تاثیرقرار داده؟
برنابئو، همیشه درقلب من بوده. تشویق هواداران حاضردراین ورزشگاه درنوامبر 2007،زمانی که2 گل آنجا زدم راهرگز فراموش نمی کنم.اولدترافورد هم همین طور؛از جو ورزشگاه گلاسکو و آنفیلد که نگو
آخرین باری که گریه کردی؟
حتی وقتی پدرم درگذشت هم گریه نکردم.مثل دیوانه هابودم. دوست داشتم که او اینجا بودتا از او به خاطرچیزهایی که بدون آنکه متوجه اش باشم،یادم داده،تشکر کنم.
درژوئن 1993 به یووه پیوستی
آن موقع همه چیزبرایم جدید و بزرگ بود.من تازه از روستایم به تورین آمده بودم.
سخت ترین دوران زندگی ات چه زمانی بود؟
اولین سالی که درپادووا توپ می زدم.بچه بودم و دور از خانواده ام بودم.برایم خیلی سخت بود.درخانه ای بودم که فقط یک تخت داشتم
کدامیک درزندگی ات تاثیرگذارتر بودند:لیپی، کاپلو، تراپاتونی و آنچلوتی
شاید لیپی؛چون بیشتر ازبقیه مربی من بود و با او جامهای بیشتری کسب کردم.
زمانی که به یووه آمدی، ویالی، راوانلی و باجو اینجا بودند
من درکناری می ایستادم.هرروز باکنجکاوری آنهارانگاه می کردم.اگر چیزی یادگرفته ام،به این خاطر است که بخش زیادی اززندگی ام را نگاه کرده ام.
اینتزاگی،ویه ری وترزگه چطور بودند؟
اینتزاگی زمانی که نمی خواست هم گل می زد.او نگاه می کرد، به توپ لگد می زدوگل می شد.ویه ری هم پتانسیل بالایی داشت.ترزگه شیوه خاصی برای شوتزنی داشت.او قدبلندی داشت. تو را نگاه می کرد وانگار نیازی نیست که هیچ هماهنگی ای وجود داشته باشد.
زلاتان گفته که تامرز کتک کاری با گواردیولا پیش رفته.او دریووه چطور بازیکنی بود؟
اینجا هم تامرزدست به یقه شدن بابقیه رفته بود.
با تو؟
نه.زلاتان درحال معمولی خونسرد است ولی انسان متوقعی است وازخودش واز سایرین، بهترینها راانتظار دارد
وارث پیراهن شماره10 باجو؛اوبهترین بازیکنی است که درکنارش بازی کرده ای؟
بله.باجو و زیدان و جوگوویچ.ولی زیزوو وباجو، ازنظر تکنیکی کاملا متفاوت بودند
دوست داری کجافوتبالت را به پایان ببری؟
این سوالی نیست که دوست داشته باشم به آن جواب بدهم.دوست دارم این پرانتز کارنامه ورزشی ام راباآرامش روانی تمام کنم؛نمی خواهم غمگین باشم.هرچه می شود،بشود.
تا کی می خواهی بازی کنی؟
تا40 سالگی
چرا فیزیک بدنی ات،اینقدر تغییر کرده؟
من ازروز8 نوامبر1998 تغییرکردم.آن موقع 12 ماه از میادین به دوربودم و4ماه با عصاراه می رفتم. بعدازآن مبدل به بازیکن بهتری شدم.قبل ازآن هم پسرقوی ای بودم و تکنیک خوبی داشتم که ذاتی بود.ولی بعد از آن بهتر شده ام والان به دنبال تعادلم.
قرارگرفتن دردادگاهی که به تو اتهام دوپینگ زده بودند،چه حسی داشت؟
عصبانی و متحیر بودم.دادگاهی بود که من هیچ دلیلی برای حضوردرآن نمی دیدم واین رااثبات کردم.برای من فوتبال یک ورزش 11 به 11 در زمین سبز است
از چیزی احساس پشیمانی نمی کنی؟
نه. ولی دوست داشتم دربرخی از بازیها که هنوز درذهنم هست، دوباره بازی می کردم.من برای تمام اتفاقاتی که درزندگی ام افتاده احساس خوشبختی می کنم./ز
۲۵ آبان ۱۳۹۰ ۱۸:۵۳

فتو فرهادی - طرح بلایند - 1200-800   تبلیغات رادکام

اظهار نظر خوانندگان

  • خواهشمند است نظر خود را تا حد ممکن به زبان فارسی بنویسید .
  • نظرات توهین آمیز ، تکراری و غیر مرتبط منتشر نخواهد شد .
  • نظرات ارسالی بعد از تایید منتشر خواهد شد.
  • مسئولیت محتوای نظرات به عهده اظهار نظر کننده و قابل تعقیب می باشد . 

تعداد کاراکتر باقیمانده: 2000
نظر خود را وارد کنید