کد خبر : ۵۳,۲۶۹
دستی به چشمانش می کشد و طوری می ایستد تا چشمان سرخ شده اش را شاگردانش نبینند که سرمربی هیچ وقت عادت ندارد در فضای حرفه ای کارش اشک بریزد اما این بار. او حالا یک عاشق است ، عاشق بچه های تیمش . عاشق ایران.
اشک های پنهانی کروش در رختکن تیم ملی
حذف از جام جهانی اگرچه سرنوشتی بود که قبل از رفتن به نام شان نوشته شده بود که بازی خوب شان باعث شده بود حتی خودشان هم از یاد ببرند قبل از رفتن فقط می رفتند که کیسه گل نشده باشند. جسارت پیدا کرده بودند . می خواستند صعود کنند.پیش که امدند اما از هم باز شدند و گل خوردند. گل خوردند و باختند تا همه آرزوهای بزرگ شان که این سه شب آخر قبل از بازی برایش تصویرها ساخته بودند رنگ ببازد.
آخر کارشان اما اشک های حسرت بود. حسرت از دست دادن سرمربی . سرمربی که چشمانش برای اولین بار تر شد از یک اشک ، یک اندوه . او یک حرف ای است یک آدم کاملا جدی. عصبی و تندخو. اصلا عادت ندارد خیلی شوخی کند. خیلی هم احساسی نمی شود اما چهره تنهای او در 20 دقیقه پایانی بازی بوسنی . وقتی با استیصال رسیده بود و رویای تیمش را می دید که داشت پر پر می شد و کاری از دستش بر نمی امد . وقتی با تمام وجود به بطری آب کنار زمین لگد می زد که چرا بازیکنانش بریدند و او این قدر دستش باز نیست که مجبور نباشد دستش را به علامت تسلیم بالا بگیرد ، وقتی زیر شر شر باران خیس شده بود و باید فقط چشم می دوخت به عقربه ساعت تا بازی تمام شود ؛ تنها با خود به یک چیز فکر می کرد:« باختیم اما تا پای جان جنگیدیم. این همه توان مان بود نه حتی یک قطره خون بیشتر!»
رختکن بعد از بازی برای آدمی با این ویژگی ها کاملا جدید بود . این طور اشک های از ته دل ، سینه های سوخته و ناله های آتش زن. فضایی کاملا ایرانی. اشک ، آه و سوز. آتش می زند اشک های مردهای به این گندگی وقتی نالان می خواهند از مربی تا بماند. فضایی سنگین که اشک هایش از عباس تدارکاتچی و آرین مترجم شروع می شد تا جواد نکونام و آندو تیموریان بزرگتر . چند نفری هم مثل حقیقی ، پولادی که داشتند پس می افتادند. ناله کنان و با التماس از مربی می خواستند که شرایط را بپذیرد و باشد کنارشان. مربی هم این قدر حرفه ای است که خود را کنترل کند. البته وقتی بحث شرایط مالی باشد این احتیاط بیشتر هم می شود اما او هم گاهی ممکن است از خود بی خود شود پس بغض گلویش را می گیرد ، از خود بی خود شده و وقتی می خواهد بگوید:« امروز با کارتان مرا عاشق خود کردید» چشمانش را بر می گرداند . دستی به چشمانش می کشد و طوری می ایستد تا چشمان سرخ شده اش را شاگردانش نبینند که سرمربی هیچ وقت عادت ندارد در فضای حرفه ای کارش اشک بریزد اما این بار. او حالا یک عاشق است ، عاشق بچه های تیمش . عاشق ایران.
۷ تیر ۱۳۹۳ ۱۵:۵۴

فتو فرهادی - طرح بلایند - 1200-800   تبلیغات رادکام

اظهار نظر خوانندگان

  • خواهشمند است نظر خود را تا حد ممکن به زبان فارسی بنویسید .
  • نظرات توهین آمیز ، تکراری و غیر مرتبط منتشر نخواهد شد .
  • نظرات ارسالی بعد از تایید منتشر خواهد شد.
  • مسئولیت محتوای نظرات به عهده اظهار نظر کننده و قابل تعقیب می باشد . 
بچاپ
۱۳۹۳/۰۴/۱۹ Iran
0
0
4

زنده باد کیروش زنده باد ایرانی زنده باد


تعداد کاراکتر باقیمانده: 2000
نظر خود را وارد کنید