معروف بود که صادق ورمزیار یک دربیباز به تمام
معناست. زمانی منصور پورحیدری سرمربی قدیمی و موفق استقلال تهران در موردش
میگفت: «ترس در قاموس این بچه جایی ندارد. وقتی بازی دربی شروع میشود،
صادق مثل یک قطار ترمز بریده است. جلو میرود و هیچکس هم جلودارش نیست...»
سرمربی
اسبق استقلال چندان بیراه هم نگفته بود. صادق ورمزیار بازیکنی دوپا، ماهر و
باهوش بود که در سمت چپ خط دفاعی آبیپوشان بازی میکرد اما با دریبلهای
ریز و به قول معروف گلکوچیکی خود هر کسی را فریب میداد. هنگام زدن ضربات
پنالتی هم بسیار خونسرد بود و در این مورد حتی احمدرضا عابدزاده هم
میتواند شهادت بدهد! با زننده 3 گل دربی و یکی از خوبهای مسابقات استقلال
و پرسپولیس گپ زدیم.
*
میخواهیم بر خلاف عرف مصاحبههای فوتبالی از جای دیگری آغاز کنیم. با هم
برویم به دربی سال 1373 و صحنهای که ادموند اختر میخواست به احمدرضا
عابدزاده پنالتی بزند اما عقاب آسیا حرفی زد و روحیه همبازی شما خراب شد و
تصمیم گرفتید خودتان پنالتی بزنید.
(با صدای بلند میخندد)
بازی بسیار سختی بود. یک گل مشکوک خوردیم که هنوز معتقدم ضربه سر بهزاد
داداشزاده روی خط دروازه ما خورد و گل نشد اما به هر حال آن گل پذیرفته شد
تا عقب بیفتیم. اگر اشتباه نکنم دقیقه 65 یا 70 بود که از حسین عبدی یک
پنالتی گرفتم. وقتی بلند شدیم، ادموند که در کورس آقای گلی بود، از من
خواست اجازه بدهم او پنالتی را بزند و من هم مخالفتی نکردم... اما چند لحظه
بعد ادموند گفت عمو! من نمیتوانم بزنم. ظاهراً عابدزاده گفته بود که پسر
پنالتیات را میگیرم، خراب میشوی و... از این حرفهای روحیه خرابکن که
احمدرضا استادش بود و به همین دلیل من پشت ضربه پنالتی ایستادم.
* آن لحظه چه حسی به شما دست داد؟ دلتان برای ادموند اختر جوان و تازهوارد سوخت یا اینکه میخواستی به عابدزاده مغرور گل بزنی؟
بیشتر
از هر دو این بود که 2 بر صفر عقب افتاده بودیم. با احمدرضا چند سال
هماتاق بودم و روحیات او را خوب میشناختم. رفتم و خدا هم کمک کرد که
شرمنده هواداران نشدم.
* شنیدیم حتی محل زدن ضربه پنالتی را هم به عابدزاده گفته بودید.
نه، احمدرضا دوباره شروع کرد اعصاب مرا هم مثل ادموند اختر به هم بریزد و من گفتم اگر طرفش هم رفتی، قبول است و... یادش بهخیر!
* نگفتید؛ عابدزاده به شما چی گفت؟
(ریز
میخندد) بگذریم! (وقتی اصرار میکنیم ادامه میدهد) گفت که: «برو صادق!
من پنالتی آدمهای گندهتر از تو را گرفتم و خراب میشوی ها!» به هر حال
جذابیتهای فوتبال همین کرکریهاست.
* کمتر پیش آمد که پنالتی خراب کنید. تمرین داشتید یا اینکه...
یک
پنالتی جلوی نوفباخور ازبکستان در جام باشگاههای آسیا خراب کردم که آن
هم دلیل داشت. در دو بازی رفت و برگشت 3 پنالتی به یک دروازهبان زدم که 2
تا گل شد و یکی هم نشد. خیلی سخت است که 3 پنالتی پشت سر هم بزنی... ولی در
جواب بخش دوم سؤال شما باید بگویم؛ 90 درصد موفقیت یک ضربه پنالتی به
تمرکز و آرامش بازیکن مربوط میشود. این آرامش و متانت خیلی به من کمک
میکرد.
* روزی که از زدن ضربه پنالتی بترسید؟
همان روزی که قرار شد به احمدرضا عابدزاده پنالتی بزنم. به روی خودم نیاوردم اما واقعاً احمدرضا گلر پنالتیگیری بود.
* 3 گل در دربی زدید. 2 تا پنالتی و یکی هم روی شوت راه دور. برای یک مدافع آمار خوبی است. نیست؟
به
نظرم آرامش قبل از دربی خیلی به بازیکن کمک میکند. آرزویم این بود که به
پرسپولیس گل بزنم و به همین خاطر اغلب توی هجدهقدم پرسپولیس بودم و این
میل به گلزنی هم عامل به وجود آمدن این آمار بود.
* منصور پورحیدری تذکر نمیداد؟
اتفاقاً
یک خاطرهای تعریف میکنم که شاید جالب باشد. آن روزها تازه مرتضی
کرمانیمقدم در فوتبال تهران مطرح شد. در همه جا صحبت مرتضی کرمانی بود.
حتی خاطرم هست که مطبوعات در مورد کرمانیمقدم تیتر زده بودند: «این
آتیشپاره چیز دیگری است!» منصورخان هم کمی نگران بود و قبل از دربی به من
گفت که حواست به مرتضی کرمانی باشد و او را بگیر و از این حرفها. من هم
گفتم که «مرتضی کرمانی باید مرا بگیرد!» منصورخان خیلی ناراحت شد و داد و
بیداد کرد که شما اهمیت نمیدهید و به حرفهای من گوش نمیدهید و از این
حرفها.... یک چشم گفتم اما توی دربی کار خودم را کردم. (در همین لحظه
مجتبی محرمی هم وارد شده و به جمع ما اضافه میشود) اتفاقاً فردای آن روز
جایی با مرتضی کرمانی بودم که خود مرتضی گفت: علی پروین هم ازش خواسته بود
تا تو را بگیرم و نگذارم جلو بیایی!»
*قبل از دربی عادت خاصی داشتید که برای روز بازی به شما تسکین بدهد؟
به
هر حال توسل و توکل که باید باشد. شما باید اول توکل به خدا داشته باشید و
بعد توسل به ائمه اطهار (ع) و من هم اینچنین مدد میگرفتم.
* شب دربی راحت میخوابیدید؟
خیلی راحتتر از آنچه که فکرش را بکنید! اتفاقاً هماتاقیهایم به خاطر این ریلکس بودن و آرامش داشتن، عصبی میشدند.
* مثلاً چه کسی یا کسانی؟
همین
امیر قلعهنویی که میگفت چرا اینقدر زود و راحت میخوابی؟ بابا بیدار
باش یک مقدار درباره بازی فردا حرف بزنیم و... اما من راحت و بدون استرس
بودم.
* به عنوان یک مدافع چپ از تکنیک خیلی خوبی بهره میبردید. این توانایی ناشی از چه بود؟
اولاً
من در رده نوجوانان و جوانان هافبک بودم. بعد که به تیم بزرگسالان استقلال
دعوت شدم، روزی در غیاب اصغرآقا حاجیلو در دفاع راست به بازی گرفته شدم و
سپس در دفاع چپ بازی کردم چون دفاع چپ نداشتیم و آنجا راحتتر میتوانستم
بازی کنم. در مورد تکنیک هم که میفرمایید لطف شماست اما به هر حال ما گل
کوچیکباز بودیم. توی محل با توپ پلاستیکی دولایه و سهلایه بازی کرده و
باید توی یک گله جا دریبل میزدیم و توپ را داخل یک دروازه بسیار کوچک
میکردیم. همین بازیهای دوران کودکی و نوجوانی بعدها خیلی به ما کمک کرد.
*
بسیاری از اهل فن و کارشناسان معتقدند که اگر مجتبی محرمی نبود یا دوره
شما به این مدافع چپ نمیخورد، صادق ورمزیار حداقل 60 تا 70 بازی ملی داشت.
(محرمی
به شوخی میگوید) خود من 70 تا بازی ملی ندارم! (ورمزیار هم میخندد و
میگوید) شاید اگر محرمی نبود من بالای 130 بازی ملی داشتم. مجتبی یک نابغه
بود.
* جالب است. هر دو هم
راستپا بودید که در سمت چپ خط دفاع بازی میکردید اما بعضاً به اشتباه
تصور میکنند که محرمی و ورمزیار چپپا بودهاند!
بله، پای
تخصصی من و مجتبی راست بود ولی به دلیل اینکه توانایی بازی در چند پست را
داشتیم، در جاهای دیگری هم بازی کردیم (به محرمی اشاره میکند) همین مجتبی
محرمی هم مثل من باید جایی پیدا میکرد برای فیکس شدن. مثلاً شاهین دفاع
راست خوب و مستحکمی مثل محمدرضا شکورزاده داشت که جایگاهش در ترکیب اصلی
تیم محفوظ بود و مجتبی باید به سمت چپ میرفت و همین هم توفیق اجباری شد
(محرمی با سر حرفهای ورمزیار را تأیید میکند).
*و شما هم بالاجبار دفاع چپ شدید؟
چارهای
نبود. پست اصلیام همانطور که گفتم هافبک وسط بود اما در تخیلات من هم
نمیگنجید که بخواهم جای سعید مراغهچیان، بهتاش فریبا یا شاهرخ بیانی را
بگیرم. بنابراین به سمت چپ کوچ کردم تا فیکس شوم و خدا هم کمکم کرد تا
توانستم 16 یا 17 سال آنجا بازی کنم.
* خاطرمان هست که صادق ورمزیار خیلی خوب به اصطلاح لایی میانداخت. این توانایی هم ذاتی بود؟
اصلاً
استارت موفقیت من با یک لایی انداختن شروع شد. اولین بازیام مقابل
پرسپولیس بود و خیلی هم استرس داشتم. آن روز اصغرآقا حاجیلو که دفاع چپ
استقلال بود، خیلی کمکم کرد. من قرار بود هافبک چپ بازی کنم و عمواصغر به
من گفت که اصلاً نمیخواهد برگردی. همان جلو باش و یک لایی به عباس کارگر
بینداز آنوقت کار تمام است.
* میدانست این تخصص را دارید که چنین حرفی زد؟
بله،
به هر حال توی تمرینات دیده بود و همین حرکت که البته ناخودآگاه هم پیش
آمد، خیلی کمکم کرد. بعد از لایی انداختن به عباس کارگر که بسیار بازیکن
سرعتی، بزرگ و زحمتکشی در زمین بود، آمدم مرتضی فنونیزاده را دریبل بزنم
که خطا کرد و یک کاشته نصیب استقلال شد. همان حرکت اعتماد به نفس خاصی به
من بخشید که تا آخر آن بازی و تمام دربیهای بعدی بدون استرس بازی کنم.
البته جا دارد همینجا از آقای عباس کارگر عذرخواهی کنم. ایشان یکی از
بامعرفتترین و بهترین فوتبالیستهای دهه 60 ایران بود.
* بازی جلوی امثال محرمی و کرمانی که فیزیکی بازی میکردند، سخت نبود. اینها در آن دوران همه را میزدند؟
مجتبی
تکنیکی هم بود. اتفاقاً توی یکی از دربیها با یک حرکت انفرادی وارد محوطه
هجدهقدم شدم. دقیقه 70 یا 80 بود، میخواستم جلو بروم وحید قلیچ را هم
دریبل بزنم که یکهو نفهمیدم چطوری با کله زمین خوردم! برگشتم نگاه کردم،
دیدم پشت سرم مجتبی محرمی ایستاده است. (نگاهی به محرمی میکند و سپس ادامه
میدهد) یک فحشی هم مجتبی به ما داد و تهدید کرد که دیگر اینطرفها تو را
نبینم ها! (دوتایی با صدای بلند میخندند!)
* بازی کردن جلوی این گروه خشن شامل محرمی، کرمانیمقدم، مرتضی فنونیزاده و... هم خیلی سخت بود، نبود؟
نه،
آن زمان که پول زیادی رد و بدل نمیشد که بترسیم و بخواهیم از ساق پای
خودمان مراقبت کنیم و فوقش هم مصدوم میشدیم ولی بازی خودمان را میکردیم و
این حرفها مثل امروز مطرح نبود.
* تعریف صادق ورمزیار از یک ستاره چیست؟
کسی
که خاص باشد. از همه نظر خاص باشد. هم خودش نابغه باشد و بتواند بازی را
دربیاورد و هم توانایی مدیریت سایر بازیکنان را داشته باشد. او باید به
همبازیان خودش هم کمک کند و فداکار باشد.
* چه کسی از نظر صادق ورمزیار در این قالب میگنجد؟
به اعتقاد من مجتبی جباری. او یک ستاره به تمام معناست که جایش در این دربی پیش رو هم خالی است.
*
(فرهاد اشراقی وارد جمع شده و میپرسد) هیچوقت فراموش نمیکنم. آن روز من
استادیوم بودم که ضربه شما گل شد و وحید قلیچ شلوغ کرد که توپ مسابقه مشکل
دارد و کج و کوله است. داور را صدا زد و...
گل اول صمد چی؟ آیا آن توپ هم کج بود؟! مگر ما توپ مسابقه را از منزلمان آورده بودیم؟
* (اشراقی رو به محرمی کرده و میپرسد) چرا نباید مجتبی محرمی حداقل 100 بازی در اروپا داشته باشد؟ این خیلی جای افسوس دارد.
(مجتبی
سرش را پایین انداخته و سکوت میکند تا به جای او، صادق ورمزیار جواب
بدهد) باید کنار مجتبی و امثال مجتبی بازی میکردید تا بفهمید چه پتانسیل
بالایی داشتند. یادش بهخیر جعفر مختاریفر که هرجوری به او پاس میدادید،
چنان استپ میکرد یا توپ را به شما برمیگرداند و یک را دو میکرد که کیف
میکردی. او و محرمی مثل برخی بازیکنان امروزی شبیه دیوار نبودند که پاس تو
را با یک پاس ساده و معمولی جواب بدهند. اینها نابغه و اعجوبه بودند
(محرمی کماکان سرش پایین است و خواهش میکند ادامه ندهیم!)
* ولی این حرف شما نیست. آقای ورمزیار؛ دربیبازترین بازیکن از نظر شما چه کسی بود؟
در استقلال؟
* بله، در استقلال چه کسی دربیبازترین بود؟
(به شوخی) بعد از من دیگر؟! دربیبازتر از خودم که ندیدم (میخندد و میگوید شوخی کرده است و سپس ادامه میدهد) خیلیها بودند، خیلی!
* حالا شما سه بازیکن دربیباز استقلال و سه تا هم از پرسپولیس بگویید.
ناصر
محمدخانی، مجتبی محرمی و احمدرضا عابدزاده از پرسپولیس و جعفر مختاریفر،
پرویز مظلومی و فرهاد مجیدی هم از استقلال فوقالعاده بودند.
* بسیار خوب، به عنوان سؤال آخر میخواستیم از شما بپرسیم که کلید دربی روز 2 آذرماه دست چه کسی است؟
من
فکر میکنم هافبکهای دو تیم نتیجه این بازی را تعیین کنند. امید ابراهیمی
و آندو تیموریان نقش بسیار مؤثری دارند اما به نظرم کلید این بازی در دست
آرش برهانی است. من فکر میکنم برنده و بازنده این دربی را آرش تعیین
میکند.